الان ۵ خرداد ۱۳٩۵ خورشیدی، ساعت ۱:۲٧ بامداد، من برای خودم مینویسم ...
ای پسری که عازم سفری و خیال بازگشت نداری
بهترست که بدانی، بازگشتت یک نوستاژیست!
بازگشت به دوران خوب کودکی ... دورانی که حتی تصور یه ثانیشم حس خوبی بهم میده ...
به زبون عامیانه مینوسم:
یادمه بچه که بودم، دلم میخواست شیطنت کنم اون موقع ها منظورم ۱۰ سال پیش اینترنت و یا وسیله
بازی مثه Pes و Fifa و Clash و ... نبود که، کُلِ سرگرمی من یه دوچرحه از دار دنیا بود که همه روزه با
داداش بزرگه و داداش کوچیکته میرفتیم واسه بازی کردن وقتی که دیگه از دوچرخه خسته میشدیم ...
قوتبال خیابونی دوای دردمون بود :)
الک دولک، عکس بازی، یرپولی، گرگم به هوا و ... وای خدای من چه دورانی ... چه دورانی که قدرشو
ندونستم. خدایا من میخوام بچه شم، هیچ امکاناتی رو نمیخوام فقط درخت انار و گردوی خونه قبلیمونو
میخوام که ازشون آویزوم بودمو هر چی دلم میخواست سواری میکردمو میوه میخوردم :(
فقط یک دهه منو به عقب برگردون ... من میخوام بچه شم ...
دلم صداقت و رفاقتای بی شیله پیله میخواد ...
خدا جون این رسمش نی فدات شم ...
من دلم بچگیمو میخواد ...
فقط کودکانه بودنم مهمه و دیگر هیچ ...
#کودکانه #پسری_پر_از_آرزو #نوستالژی
۹ ماه...برچسب : نویسنده : armiland بازدید : 96